تاريخ گذاري، زمان شناسي و يا "كرونولوژي" از جمله مباحث اساسي در مطالعات علوم قرآني به شمار ميرود و آشنايي با اين علم و به كار بردنش در تحقيقات علوم قرآن فوايدي را به دنبال دارد همچون "دستيابي به سيره صحيح رسول اكرم (ص)، كمك به تصحيح روايات و تاثير فراوان در تفسير قرآن" در اين علم، تاريخ نزول سورههايي كه حوادث تاريخي در آنها اشاره يا تصريح قوي شده است با استناد به روايات ترتيب نزول و تعيين زمان وقوع آن حوادث زمانمند معين ميشود.
آيه تحويل قبله نيز از زمره آيات زمانمند است كه در مقاله حاضر تاريخ گذاري شده است. قبله به عنوان شعار اسلام و عامل هويت بخش مسلمانان از صدر اسلام تاكنون مد نظر قرآن كريم، پيامبر و جامعه مسلمان بوده است، و تحويل آن در سال دوم هجرت به دنبال بهانهگيري يهود و سرزنش ايشان نسبت به رسول اسلام(ص)، مرز تشخيص هويت واقعي مسلمانان از غير آنها شد و به منزله اتمام حجت بر مخالفين پيامبر و اتمام نعمت بر مسلمانان همه اعصار تلقي شد.
در ديگر سو، قبله قرار گرفتن كعبه به طور دائم و به امر الهي حكمتهاي متعددي داشت "مانند كسب رضايت پيامبر اكرم(ص)؛ معرفي تابعين و پيروان پيامبر از مخالفان آن حضرت، گراميداشت نام و ياد حضرت ابراهيم (ع) كه بنيان خانه كعبه به دست مبارك ايشان صورت گرفت".
امروزه با گذشت هزار و چهار صد و اندي سال از تغيير و تحويل قبله به سمت مكه، مسلمين با داشتن مليتها و قوميتها و وجوه تمايز متفاوت، همچنان در هنگام انجام اعمال عبادي به اين مكان مقدس توجه ميكنند. و هويت اسلامي و حقاني بودن دين و شريعت خود را براي همگان ثابت ميكنند و گرچه بعد مسافت آنها را از هم جدا كرده لكن قبله مشترك، دين، پيامبر و خداي واحد كه همگي مظاهر و شعائر اسلام است قلوب آنها رابه هم پيوند زده است.
مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعات قرآني هميشه مورد توجه و تمايل علاقمندان به علوم اسلامي و قرآني و محققين مسلمان و مستشرفان قرآن پژوه بوده است. اين علاقه به اندازهاي است كه از ظهور اسلام تا كنون ابعاد گستردهاي داشته است و امروزه نيز تحقيق و پژوهش در زواياي متفاوت قرآن كريم روند فزاينده يافته است.
قرآن كريم به عنوان كتاب مقدس مسلمانان و آخرين و كاملترين كتاب آسماني، سرشاراز معاني و مفاهيم ارزنده و سازنده است كه تنها با غور در اين درياي پهناور ميتوان اندكي از حقايقش را درك كرد.
از جمله مسائل مهم و مطرح در قرآن كريم، اهميت داشتن اسلام، پيامبر اكرم (ص) و مسلمانان است كه به بيانهاي متعدد و مناسبتهاي فراوان از آن ياد شده است. طرح مسئله قبلة ويژه مسلمين و ذكر حكمت تحويل آن از بيت المقدس به كعبه مكرمه يكي از شيوههاي بيان اهميت دين اسلام است چرا كه اين امر سبب شناخت مسلمين واقعي از مخالفين و منافقين شده است. و هويت مسلمانان و اسلام را براي هميشه معين كرد. در پژوهش حاضر جريان "تحويل قبله نشان هويت اسلامي" مورد پژوهش قرار گرفته و زمان نزول آيات قبله به عنوان يكي از حوادث زمانمند مورد مداقه واقع شده است.
كار جديد و نوآوري اين پژوهش عبارت است از "تفسير تاريخي آيه تحويل قبله" و "اثبات استقلال هويتي مسلمين به عنوان يكي از حكمتهاي تحويل قبله" همچنين به سئوالات مهم و اساسي پاسخ ميدهد كه عبارتند از: 1. زمان نزول آيه قبله چه زمان است؟ 2. آيا نزول آيه قبله بعد از جريان تغيير بوده يا قبل از تغيير؟ 3. حكمت تحويل قبله چيست؟ 4. تاثير تغيير قبله بر هويت اسلامي چگونه است؟ 5. آيا تغيير قبله به اختيار پيامبر بوده است؟
در خصوص قدمت تاريخ گذاري، اعتقاد بر اين است كه زمان شناسي قرآن به صدر اسلام ميرسد زيرا آثاري مانند آيات مكي و مدني، اسباب و شان نزول، ناسخ و منسوخ روايات سيرة پيامبر (ص) و نيز روايات ترتيب نزول قرآن، هر كدام به نحوي در تعيين تاريخ نزول آيات وسورهها ارتباط دارد. علماي اسلام در موضوع تاريخ گذاري قرآن تحقيقات و تاليفاتي انجام داده اند كه مهمترين آنها عبارت است از: التفسير الحديث اثر محمد عزه دروزه، تفسير بيان المعاني اثر ملا حويش آل غازي و كتابهاي: سير تحول قرآن اثر مهندس مهدي بازرگان، درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن تاليف جعفر نكونام، زمان شناسي سورههاي مدني قرآن كريم تاليف بتول باقري
در ميان دانشمندان غربي نيز محققاني همچون موير، ويل، اسپرنگر، نولدكه، بلاشر و... " آثاري با عناوين "در آستانه قرآن"، "ترجمه قرآن"، "زندگاني محمد (ص)"، به بحث تاريخ گذاري قرآن پرداخته اند.
نگارنده به دنبال مطالعاتي كه درباره تغيير قبله نشان هويت اسلامي داشت، آثار مدون و ويژة اين موضوع به دست نياورد و مفسران عامه و خاصه در تفسير آيات تحويل قبله1 جريان تغيير قبله و برخي حكمتهايش را متذكر شده اند و افرادي نيز به صورت متفرقه نكاتي ذيل آيه مذكور آوردهاند ولي به موضوع هويت نپرداختهاند.
نظر به اهميت دشمن شناسي توسط مسلمين، گسترش و تبليغ احكام الهي در جامعههاي اسلامي ونيز افزايش موج اسلام گرايي در ميان غير مسلمانان ضروري به نظر ميرسد،احكام اسلامي را كه در قرآن كريم مورد اشاره و يا تصريح واقع شده، مورد تحقيق و پژوهش قرار داده و ماهيت نهضت اسلامي بر همگان روشن گردد به ويژه كه قرآن كريم تنها متن تحريف نشده و اصيل اسلامي است كه هماره بر هدايت، اتحاد و حفظ هويت و شخصيت انسانها تاكيد كرده است.
در تعريف كرونولوژي گفته اند: "دانش تعيين تاريخ رويدادهاي تاريخي "2
از اين رو ارتباط تاريخ گذاري با قرآن در اين است كه اين كتاب آسماني طي حدود بيست وسه سال به تدريج بر رسول اكرم (ص) نازل شد. به همين علت اين كتاب عظيم بر خلاف ساير كتابهاي آسماني اين قابليت را دارد كه زمان نزول هر يك از بخشهاي آن تعيين گردد.
از آنجا كه نزول قرآن به طور تدريجي و طي بيست وسه سال طول كشيد. ناگفته پيداست كه اين مدت زمان نزول بيانگر اين است كه هر زمان يك سوره يا بخشي ازآن بر پيامبر وحي شده است.
در اين مقاله تاريخ گذاري سوره مباركه بقره بر اساس آيه تحويل قبله صورت گرفته است.
از جمله مباحث مهم در كرونولوژي سورههاي قرآن "فايده تاريخ گذاري" (كرونولوژي) قرآن است. در اين باره فوايدي ذكر شده كه ذيلا اشاره ميشود.
از آنجا كه قرآن كريم بر اساس شرايط و وضعيت عرب عصر رسول اكرم(ص) و نيز به تناسب اقتضائات آنها نزول يافته است اين اقتضائات به عنوان قرائن حالي و مقامي قرآن تلقي ميشود بنابراين توجه نكردن به اين قرائن در تفسير قرآن اهداف بسياري از آيات را مبهم يا متشابه ميكند.
در اكثر سورههاي قرآن حوادث تاريخي پيرامون حضرت محمد (ص) و قوم آن حضرت به تلويح و اشاره يا تصريح آمده است و اغلب اين گزارشهاي تاريخي در اوايل يا اواخر سورهها ذكر شده است از سوي ديگر نيز تنها متن اصيل و تحريف نشدهاي كه از دوران حيات و رسالت پيامبر اكرم(ص) به ما رسيده و در اصالتش شكي نيست، قرآن كريم است.
با توجه به اين دو مقدمه ميتوان اين نتيجه را استنباط كرد كه با تعيين دقيق تاريخ نزول سوره وآيات قرآن و مرتب كردن آنها به ترتيب تاريخي، سيره و تاريخ صحيح رسول خدا(ص) به دست ميآيد.
علامه طباطبايي دراين باره ميگويد: "آگاهي از مكي و مدني سورهها و ترتيب نزول آنها در بخشهاي مربوط به دعوت پيامبر (ص) و سير معنوي و سياسي و اجتماعي آن و تحليل سيره شريف آن پيامبر بسيار موثر است."3
از ديگر موارد اهميت تاريخ گذاري شناخت صحت وسقم روايات است، رواياتي كه درباره سيره پيامبر، مكان و زمان نزول آيات قرآن و نيز سبب نزول آيات اين كتاب الهي از صحابه و تابعين وارد شده است. اهميت اين مورد از آنجاست كه توجه به صحت وسقم اين روايات براي ما مشخص ميكند كه بسياري از قصص اسباب نزولي كه ذيل برخي آيات يا سورهها آورده اند از نظر تاريخي با تاريخ نزول آيات يا سورههاي مربوط مقارن نيست، به همين سبب نمي توان همه قصص اسباب نزول را صحيح دانست.
جلال الدين فارسي ميگويد: "قرآني كه به ترتيب نزول باشد تاريخي را كه در شأن اسباب نزول آن نوشته و نقل شده است تصحيح ميكند و آنچه را به نام حديث از پيامبر (ص) نقل شده و جزيي از حيات ايشان است، ارزيابي، رد و يا قبول ميكند."
كرونولوژي و تعيين تاريخ نزول واحدهاي سورهاي مدني با اتكا بر مباني و پيش فرضهاي متفاوت نتايج گوناگوني به دنبال دارد. از اينرو پرداختن به اين پيش فرضها و به دست آوردن معتبر ترين مباني، امري ضروري به نظر ميرسد.
برخي از اين مباني به شرح ذيل است:
منظور از وحدت نزول قرآن اين است كه هر يك از واحدهاي نزول براي يكباربر رسول اكرم (ص) نازل شده اند نه آنكه به واسطه تكرار حادثهاي كه سبب نزول ناميده ميشود، نزول واحدهاي قرآني مربوط تكرار شود. ناگفته نماند اين تعريف صرف نظرار عرضه ساليانه قرآن بر پيامبر(ص) است كه در هر ماه رمضان انجام ميشد.
اين گروه از روايات سبب و علت نزول آيه يا سورهاي را بيان كردهاند. بر خلاف روايات ترتيب نزول همه روايات اسباب نزول در تحقيق قابل اعتنا نيستند بلكه تنها رواياتي قابل اعتمادند كه در سوره به جريان نزول آيه يا سوره تصريح يا اشاره قوي شده باشد و جريان مورد نظر با آيه قابل انطباق باشد.
از جمله مباني مهم آن است كه بدانيم آيات در قرآن به ترتيب نزول چينش يافته اند و اين چينش توقيفي است يعني هر گاه آيهاي نازل ميشد. پيامبر(ص) دستور ميفرمود در ادامه آيات نازل شده گذشته قرار گيرد و پيامبر(ص) هيچ واحد نازل شده را بر خلاف ترتيبي كه نازل شده بود جايگذاري نميكرد به اين ترتيب سير تاريخي و طبيعي نزول قرآن حفظ شد.
يكي از مهمترين منابع روايي براي تاريخ گذاري قرآن كريم روايات ترتيب نزول سورههاست.اين روايات به طور فراوان و از راههاي متعدد در كتب علوم قرآن وارده شده است و اكثر آنها مخالف با ترتيب سوره مصحف كنوني است.
پيرامون روايات ترتيب نزول مباحث مهمي همچون "پيشينه روايات ترتيب نزول، حجيت روايات ترتيب نزول و موارد استفاده از روايات ترتيب نزول" مورد توجه قرار ميگيرد.4
تغيير قبله يكي از حوادث تاريخي است كه در صدر اسلام واقع شد و در آيات "سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ..."5 به تصريح بيان شده است. اساس اين رخداد شأن نزولي است كه در تفاسير اينگونه آمده است، پيامبر اكرم(ص) بعد از هجرت به طرف بيت المقدس نماز ميخواندند. اين مسئله باعث شد يهود بر حضرت رسول(ص) اشكال بگيرند. لذا گفته اند: "چگونه است شما به دين اسلام هستيد اما قبله تان قبله يهود است كه اين سخن بر حضرت محمد(ص) و مسلمين گران آمد. سپس حضرت نگاهشان را به آسمان دوخته منتظر وحي الهي شدند آيات فوق نازل شد"6
آيات شريفه قبله ناظر بر يك رويداد مهم تاريخي در عصر رسول اكرم(ص) است و شكي نيست در اين كه آيات قبله داراي وحدت نزول رفعي بوده و به طور يكپارچه نازل شده است.
شاخصهاي لفظي و محتوايي متعددي در اثبات وحدت نزول آيات مذكور نقش اساسي دارند كه به ترتيب عبارتند از:
الف) اتصال آيات با يكديگر به واسطه ادات ربط ( مثل واو عطف) و نيز پيوندي كه از سياق آيات فهميده ميشود. ب) عدم صلاحيت آغاز كلام واقع شدن آيات مذكور. ج) ايجاداختلال در معنا درصورت تفكيك آيات از يكديگر. د) آيات شريفه داراي تماميت معنا هستند و ارتباط معنايي با آيات قبل از خود ندارند. ه) مخاطبان آيات كه متعلق به دوره مدني است مومنين و پيامبر خدا هستند. و) آيات اشاره قوي به رخداد زمانمند تغيير قبله دارد و بر اين تغيير تصريح شده است.
در زمينه تغيير قبله و تاريخ آن روايات متعدد در تفاسير عامه و خاصه وارد شده و تاريخهاي متفاوتي بيان شده كه مضمون آنها قريبالاتفاق است.
علامه طباطبايي در اين باره ميفرمايد: "اكثر اين روايات قريب الاتفاق هستند اما در تاريخ اين واقعه بين آنها اختلاف است با اين همه اكثر روايات كه صحيحتر به نظر ميرسد تاريخ آن را هفده رجب سال دوم هجرت دانسته اند"7
در روايات متعدد كه پيرامون تغيير قبله وارد شده تاريخهاي زير بيشتر روايت شده است.
الف) هجده ماه بعد از هجرت؛ ب) هفده ماه بعد از هجرت؛ ج) پس از بازگشت از جنگ بدر؛ د) دو سال بعد از هجرت؛ه) هفت ماه پس از هجرت.
علاوه بر روايات مشهوري كه در اين باره وارد شده است. روايتهايي نيز بيان شده كه به تاريخهاي ديگري در اين زمينه اشاره دارد.
ابو داوود در روايتي از سعيدبن عبد العزيز ميگويد: "پيامبر از ماه ربيع الاول تا جمادي الاخر به سوي بيت المقدس نماز خوانده است."8
برخي گفته اند: "تحويل قبله در رجب و دوسال بعد از هجرت بوده است، قتاده، زيد بن اسلم، محمد بن اسحاق و نيز احمد از ابن عباس رواياتي با اين مضامين آورده اند "9
از امام صادق (ع) درروايتي طولاني آمده است كه حضرت فرموده: "پس از آنكه رسول خدا (ص) سيزده سال در مكه به طرف بيت المقدس نماز خواند، بعد از هجرت نيز هفت ماه اين عمل را تكرار كرد تا اينكه خداوند او را متوجه مكه كرد "10
علامه جعفر مرتضي ـ محقق معاصر ـ دربارة تغيير قبله نظراتي ارائه كرده اما به تاريخي اشاره نكرده و به نظر ميرسد قول علامه طباطبايي را پذيرفته است كه تغيير قبله را در رجب سال دوم هجرت ميداند.
علامه طباطبايي در بيان علت تغيير قبله به روايت امام حسن عسگري (ع) استناد كرده كه فرمودند. "مسلمين در مكه به كعبه علاقمندبودند و آنگاه كه به مدينه آمدند به بيت المقدس علاقمند شدند اما خداوند آنها را امر كرد به كعبه توجه كنند تا پيروان رسول اكرم (ص) از مخالفانش مشخص گردند".11
جعفر مرتضي در توضيح روايت گويد: "آنچه در اين حديث به عنوان دليل تغيير قبله بيان شده تنها دليل اصلي نيست بلكه فقط حكم و فوايد تغيير قبله را ذكر كرده است"12
با بررسيهايي كه پيرامون مسئله تاريخي تغيير قبله در تفاسير و روايات صورت گرفته به دست ميآيد كه روايات تغيير قبله در رجب سال دوم هجرت نسبت به ساير روايات بيشتر است و مفسرين و مورخين ذيل اين تاريخ اختلاف نظري ندارند.
از آنجا كه تغيير قبله در رجب سال دوم هجرت بوده و بهانهگيري يهود نسبت به توجه پيامبر(ص) به بيت المقدس كه عامل تغيير قبله است و نيز نزول آيه شريفه "قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا"13، بعد از اشكال كردن يهود نازل شد، ميتوان گفت نزول آيه شريفه قبل از تغيير قبله واقع شده و بين نزول آيات و تغيير قبله فاصله زماني زيادي وجود نداشته است مويد اين نظر سياق آيه است كه فرموده، "فلنو لينك" در اين عبارت با "لام و نون " تاكيد تغيير قبله به رسول اكرم (ص) وعده داده شده است.
بنابراين معنا ندارد قبله تغيير كرده باشد سپس تغيير آن مورد تاكيد خداوند قرار گيرد.لذا آنچه در آيه شريفه تاكيد شده، نزول آيات قبله قبل از وقوع اين تغييراست نه بعد از آن.
شك نيست كه انسان موجودي است مدني الطبع و وحدت اجتماعي از امور مهم يك نظام است كه براي حفظ آن نظام وحدت لازم است، در جامعه حيوانات خداوند از طريق الهام امورشان را منظم ميكند. همانطور كه ميفرمايد "وَأَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ"14 اما در جامعه انساني خصوصيات اجتماعي و جهات لازم زندگي اجتماعي بيشتر و قويتر است.
از جمله جهات لازم جوامع بشري وحدت اجتماعي است كه از طريق توجه به يك جهت واحد و معلوم حاصل ميشود و افراد جامعه ناچار به توجه به يك جهت هستند از اينرو توجه هر فرد به سمت خاص امري فطري است كمااينكه ارتباط مخلوق با خالق فطري است. اين فطري بودن در آيه شريفه "وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا..."15 ذكر شده است.
جوامع انساني از قديم الايام زندگي اجتماعي را به منظور ايجاد و حفظ وحدت داشته اند و هر جا فرد يا افرادي خارج از حوزه اجتماعي ميزيسته اند به دليل نداشتن وحدت، از طريق هدايت خارج شده اند. بنابراين توجه به جهت واحد باعث توجه قلب و روح آدمي به سوي معبود يگانه است.
علامه طباطبايي معتقد است: اصولا پديد آمدن حقيقتي به نام اجتماع و سپس انشعابش به فرقهها و شعب متفاوت و گوناگون به دليل تفاوت طبيعت انسانها، تنها يك عامل داشته است و آن نيز دركي بوده كه خداوند به انسان الهام كرده وبر اساس آن ميفهمند به تنهايي توان رفع نيازهاي مادي خود را ندارند. علاوه بر اينكه احتياجاتش يكي دو تا نيست كه به تنهايي از عهده آنها بر آيد، بلكه او بايد اجتماعي تشكيل دهد تا به ياري و كمك آن اجتماع در انجام حركات و بر آوردن نيازها موفق شود.16
اديان آسماني عليرغم تفاوتهايي كه در برخي احكام و شيوه اجراي اعمال عبادي دارند داراي مشتركاتي نيز ميباشند. عمده ترين وجه اشتراك اديان الهي را در مسائل عقيدتي مهم توحيد، نبوت و معاد ميتوان يافت.
با اين همه در برخي مسائل ديگر نيز اشتراكاتي وجود دارد كه قابل تامل است. از جمله اين اشتراكات توجه همه امتها به جهتي خاص و مشخص در هنگام انجام اعمال عبادي است. به گونهاي كه آن جهت و سمت معلوم را "قبله" خوانند.
توجه به قبله در هر كدام از اديان الهي "اسلام، يهود و مسيحيت" اهميت خاصي دارد و از سوي رهبران الهي و حتي نص صريح كتب آسماني17 مورد تاكيد و تاييد قرار گرفته است.
به عنوان مثال بررسي و دقت در آيات قرآن كريم بيانگر اين واقعيت است كه خداوند متعال به حضرت موسي وهارورن (ع) امر كرد خانه خود را براي قومشان قبله كنند و فرمود "وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي وَأَخِيهِ أَنْ تَبَوَّآ لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ..."18
و نيز در آيات "سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا ... إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ"19 شش بار واژه قبله را آورده است و اين سه آيه به طور كامل و مفصل جريان قبله مسلمين را صراحتاً بيان كرده است.
از اينرو مفسرين بر اين باورند حكمت تشريع قبله به اين شيوه ( وحياني بودن) در ساير اديان سابقه نداشته است20 تنها تعيين قبله مسلمين است كه بر خلاف ديگر اديان و كتب الهي آنها، به صراحت در قرآن كريم آمده است.
البته در مقايسه حكمت تشريع قبلة مسلمين با اديان يهود و مسيحيت تفاوتهاي ديگري نيز به چشم ميخورد كه مهمترين آن محدوديت زماني و مكاني قبله يهود و مسيحيت است. به عنوان نمونه قبله اهل كتاب معين بود اما محدود و موقت بود همانطور كه پيشتر آمد حضرت موسي وهارون(ع) به امر خداوند مامور شدند خانه خود را براي قومشان قبله قرار دهند. بعدها اين قبله تغيير كرد و به جاي خانه حضرت موسي وهارون (ع) تابوتي كه قرآن كريم به عنوان "مايه آرامش، نشانه پادشاهي حضرت طالوت، ميراث خاندان موسي وهارون (ع) و حمل شدن توسط فرشتگان" معرفي كرده است.21 را به عنوان قبلة خود برگزيدند و آنرا روي صخرة بيت المقدس نهاده به طرفش نماز خواندند.22
درباره قبله يهود نيز گفته شده از آن رو قبله يهود به طرف غرب بود كه نداي موسي (ع) از آن سمت آمد، مويد اين قول آيه شريفه "وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَي مُوسَي الأمْرَ..."23 ميباشد. و نيز درباره قبله نصاري اعتقاد بر اين است كه قبله شان به طرف مشرق بود زيرا جبرئيل (ع) از آن سمت به حضرت مريم (س) وارد شد. به دليل فرموده خداوند "وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا"24.
از سوي ديگر، به طرف مشرق بودن قبله نصاري را به اين علت دانستهاند كه محل تولد و به گفته نصاري مدفن حضرت عيسي(ع) در طرف شرق بوده است.
تامل در آيات قرآن و آراء مفسرين گفتار پيشين را دربارة عدم وحياني بودن قبلة يهود و نصاري و نيز محدود بودن آن به مكان و زمان تاييد ميكند در حاليكه قبله مسلمين به صراحت در قرآن كريم و روايات و بدون اختلاف نظر "مكه" معرفي شده است و تعيين اين مكان مقدس به عنوان قبله دائمي امت مسلمان حاكي از عدم وجود هر گونه محدوديت زماني و مكاني و وحياني بودن تشريع قبله وانتخاب مكه به اين منظور است و تاريخ گواه اين امر است كه از زمان ظهور اسلام تاكنون به جز تغييرات ظاهري25 در بناي اين خانه، در خصوص مكان آن هيچ تغييري توسط بشر حتي رهبران اين دين مقدس صورت نگرفته است.
در دين اسلام دلائل و براهين قاطعي بر وجود حقايقي ويژه و خاص اين كاملترين دين وجود دارد. در قرآن كريم، روايات نبوي و معصومين (ع) و تاريخ اسلام دلائل مذكور به وفور ديده ميشود. از جمله وجوه خاصي كه در قرآن كريم به طور ويژه به دين اسلام و امت مسلمان اختصاص يافته جريان تحويل قبله است كه ثابت كرديم ريشه و اساس اين تحويل قرآني است.
اهميت اين تغيير و تحول به قدري است كه آياتي از قرآن اين جريان را بازگو كرده است،26 از اين جهت آيات سوره بقره مشهور به "آيه تحويل" است.
تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه براي همه سئوال بر انگيز بود و گروههاي متفاوتي كه در عصر نزول آيه در مدينه ومكه سكونت داشتند از روي تعيير و سرزنش پيامبر و يا از روي نفاق و مخالفت با آن حضرت اين تحويل را سبب طرح سئوالات متعدد ميكردند.
معاصران غير مسلمان پيامبر اكرم (ص) چهار طايفه مشركين، منافقين، يهود و نصاري بودند كه هر كدام مسائلي درباره تغيير قبله برايشان مطرح شده بود.
از آنجا كه يهود و نصاري بر اساس متن كتاب مقدس و گفتار پيامبران خود به وجود پيامبر آخر الزمان بشارت داده شده بودند، به همين سبب نماز خواندن پيامبر اسلام(ص) به سمت بيت المقدس براي آنها توهم آخر الزمان نبودن حضرت رسول (ص) را به وجود آورد، پس ميپرسيدند اگر او پيامبر آخر الزمان است چرا به كعبه توجه نمي كند و به قبله ما نماز نميگذارد؟
مشركين نيز اين اشكال را وارد ميكردند كه "فايده اين تشريع و تحويل چيست؟27
برخي نيز كه گمان ميكردند هر حكمي بايد ثابت باشد ميگفتند: اگر ميبايد به سوي كعبه نماز گذاريم چرا از همان روز اول نگفتند؟ و اگر بيت المقدس كه قبله انبياي گذشته بود مقدم بود چرا تغيير يافت؟
جهت ديگر سئوال يهود اين بود كه ميدانستند پيامبر آخر الزمان از كجا مبعوث ميشود و نيز اطلاع داشتند كه قبله او كعبه است، به همين علت همواره عليه آن حضرت سمپاشي ميكردند چرا به سوي بيت المقدس نماز ميخواند؟28
بديهي است اين وسوسهها آن هم در جامعهاي نوپا كه هنوز نور علم و ايمان زواياي آنرا روشن نكرده بود و رسوبات شرك و بت پرستي هنوز در آن وجود داشت خود سبب نگراني، اضطراب و تشويش خاطر پيامبر(ص) و به خصوص تازه مسلمين ميشد.
لذا قرآن كريم در پي پرسشهاي طوايف متفاوت كه هر كدام به دنبال آزار و سرزنش رسول خدا بودند با نزول آيات تحويل پاسخهاي قاطع، قانع كننده و مفيدي به مخالفان داد و براي هميشه انديشه طرح هرگونه سئوال از سوي مخالفان را مانع شد. مفسران عامه و شيعه، متقدم و متأخر، با استناد به آيه تحويل29 و آيه "إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ"30 دلايل تحويل قبله را بر شمرده اند.
نگارنده با مراجعه به پانزده تفسير شيعه و سني - قديم و معاصر- بيش از بيست دليل و حكمت براي تحويل قبله از بيت المقدس به كعبه استخراج نمودم، لكن به طور قطع و يقين حكمتهاي فراوان ديگري نيز با رجوع به ساير تفاسير ميتوان به دست آورد كه از حجم اين مقاله افزون خواهد شد. لذا برخي از مهمترين دلايل تغيير را اشاره ميكنيم.
قرآن كريم در پاسخ به سئوال مخالفين سه حكمت براي تحويل قبله ياد ميكند كه عبارتند از الف: آزمايش كردن مردم ب: اتمام حجت به يهود ج: اتمام نعمت بر مسلمين
قرآن ميفرمايد: اين يك آزمايش بزرگ براي مشخص شدن موضع مومنان و مشركان بود31 مسلمين به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتند تا آنچه از آثار شرك در وجودشان هست از بين برود و با ترك هر گونه شرك روح تسليم مطلق در برابر اوامر و فرامين الهي در وجودشان متجلي گردد.
امام حسن عسكري (ع) در روايتي ميفرمايند "مردم مكه هواي قبله شدن كعبه را داشتند خداوند با قبله قرار دادن بيت المقدس امتحانشان كرد تا معلوم شود تا چه كسي بر خلاف هواي نفسش، رسول خدا(ص) را پيروي ميكند، بر خلاف مردم مدينه كه دوست داشتند بيتالمقدس قبله باشد و خداوند متعال با قبله قرار دادن كعبه دستور داد كه با هواي نفس خود مخالفت نموده وبه طرف كعبه نماز گذارند تا باز معلوم شود چه كسي رسول خدا(ص) را پيروي ميكند؟ و چه كسي مخالفت مينمايد؟ كه هر كسي پيامبر(ص) را بر خلاف ميل درونياش اطاعت كند موافق و مصدق اوست."32
مغسران معتقدند مراد از قبلهاي كه خداوند درباره اش فرمود "وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا... " مكه است از اينرو دليل تحويل را تميز و تشخيص مومنين از مشركين دانسته است.لذا جمله "الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا" مفعول دوم فعل "جعلنا" در آيه فوق است، بنابراين معناي آيه اينست كه آن قبله و جهتي كه بر آن هستي كعبه است مويد اين معنا آن است كه رسول اكرم(ص) در مكه به طرف كعبه نماز ميخواند. بعد از هجرت امر شد جهت به دست آوردن دل يهود و جلب قلوب آنها به طرف بيت المقدس نماز كند سپس براي بار دوم به سمت كعبه تحويل داده شد و فرمود " وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا..." جهتي كه از ابتدا به طرف مكه بودي و سپس به سويش برگردانده شدي.33
محتمل است "َمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ... " قبله مورد نظر هم كعبه باشد و هم بيت المقدس، البته اگر نزول آيه تحويل بعد از تغيير قبله باشد واين احتمال را قول منسوب به معصوم (ع) تاييد ميكند كه فرمود اهل مكه به كعبه علاقه داشتند پس خداوند خواست كه پيروان محمد از مخالفانش با پيروي قبلهاي كه مورد كراهت بود و پيامبر(ص) به آن مامور شده بود معلوم نمايد و اگر علاقه وتمايل اهل مدينه به بيت المقدس بود آنها را به توجه به مكه امر ميكرد تا معلوم گردد چه كسي موافق پيامبر است در آن قبلهاي كه آنرا ناخوش ميداند. پس هر كسي در توجه به قبله موافق پيامبر (ص) باشد تابع و پيرو اوست.34
مرحوم علامه اين گفتار را فاسد دانسته است زيرا سياق آيات قرآن خلاف اين سخن است.35
از آنجا كه مقاله حاضر به بررسي حكمت تحويل قبله ميپردازد از ذكر نقدهاي علامه چشم پوشي ميكنيم.
اكثريت قريب به اتفاق مفسرين عامه و خاصه آزمايش وامتحان كردن پيروان پيامبر اكرم (ص) را از مهمترين حكمتهاي تحويل قبله ميدانند.36
امتحان كردن موافقان از غير موافقان پيامبر اكرم (ص) علاوه بر اينكه در امر تبعيت از رسول در توجه به هنگام نماز مورد نظر قرار گرفته است، از سوي ديگر نشانگر تقليد يا عدم تقليد مسلمين از اجداد خود در پيروي كردن يا عدم تبعيت ازرسول اكرم (ص) است كه پيروي نكردن همان معصيت امر خداست.
در ادامه آيه تحويل، اتمام حجت بر مردم دليل متقن ديگري بر تحويل قبله دانسته شده و فرموده است "لِئَلا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ"37 در اين آيه سه فايده براي حكم قبله كه در آن شديدترين تاكيد را كرده بود بيان ميكند.
اول: اينكه يهود بر اساس بشارت كتابهاي آسماني خود مطلع بودند كه پيامبر آخر الزمان، خاتم الانبياست كه به دو قبله نماز ميگذارد از اينرو توجه پيامبر به بيت المقدس قبل از تحويل قبله باعث شده بود علماي يهود نبوت و خاتميت آن حضرت را مورد تشكيك و سئوال قرار دهند اما با نزول دستور تغيير قبله حجت بر يهودتمام گشت و نبوت آن حضرت به طريق وحي بر آنها ثابت شد با اينحال افراد ستمگر يهود، نبوت آن رسول را نمي پذيرند.
يهود توجه پيامبر(ص) به بيت المقدس را علامتي بر باقي ماندن حضرت بر ملت يهود و تبعيت از آيين ايشان، تصور ميكردند و ميگفتند: "محمد تابع دين ماست" و اعتقاد داشتند محمد (ص) از آيين ابراهيم(ع) روي گردان شده است.
از ظاهر لفظ "للناس" در آيه شريفه به دست ميآيد كه اتمام حجت فقط بر قوم يهود نبوده است بلكه بر مخالفين يهودي پيامبر اكرم (ص) نير حجت تمام شد زيرا مشركين ميگفتند: چرا با قديمي تر بودن مكه به بيت المقدس توجه ميكند؟ و منافقين آنها در پي يافتن فايده اين تحويل بودند. بنابراين با نزول آيه، جايي براي اشكال تراشي مشركين و منافقين نماند و دليل و برهاني عليه مسلمين مبني بر عدم حقانيت دين اسلام و نبوت پيامبر اكرم(ص) نداشتند تا با تمسك به آن برهان با مسلمين كشمكش كنند. ويقين كنند با تحويل قبله دليلي بر برگشتن آنها به طرف بيت المقدس و ترك توجه به مكه نيست (كه مكه قبله ابراهيم و اسماعيل است).
فايده ديگر اتمام حجت آيه بر مردم، امر خداوند بر پيامبر اكرم(ص) درباره توجه نكردن به امر و نهي آنهاست چرا كه ممكن بود يهوديان تصور كنند اگر پيامبر به قبله ديگري نمازمي خواند و بر فرض كه دين ما (يهود) باطل شد پس قبله ما هم باطل است، و نيز اگر نماز به طرف بيت المقدس با تحويل قبله به سوي مكه باطل است بنابراين نمازهايي كه پيامبر قبل از تحويل به طرف بيت المقدس هم ميخواندند باطل است.
از سوي ديگر اگر نماز خواندن پيامبر(ص) به سمت بيت المقدس، صحيح است چون رو به كعبه نماز نمي خواند بنابراين توجه به كعبه صحيح نيست.
سياق آيه مناسب است با اينكه اين تصور در اذهان ظالمين از قوم يهود نقش بسته باشد زيرا فرمود "إِلا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي"38 و آنها تابع هوا و هوس خود هستند و همچنان بر اعتراض بي مورد خويش ادامه ميدهند، پساي پيامبر ! مبادا كه از ايشان حساب ببري تنها از من بترس.
آخرين هدفي كه خداوند براي تغيير قبله ذكر كرده، اتمام نعمت براي هدايت مسلمين است،پس ميفرمايد "وَلأتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛39 اين به خاطر آن بود كه نعمتم را بر شما تمام كنم باشد كه راه را بيابيد."
در حقيقت تحويل قبله نوعي تربيت و تكامل براي مسلمين بود تا با انضباط اجتماعي و اسلامي آشنا گردند و دست از تعصب و تقليد كوركورانه بكشند زيرا همانطور كه تاريخ نويسان آورده اند. "خانه كعبه در عصر جاهليت بت خانه بزرگي بود كه مشركين در مقابل آنها به سجده ميافتادند لذا خداوند براي جدا سازي صفوف مسلمين از مشركين در آغاز اسلام مسلمين را امر كرد به سوي بيت المقدس نماز كنند. تا به اين ترتيب موضع آنها از مشركان مشخص گردد. اما با تحويل قبله بعد از هجرت پيامبر(ص) و توجه حضرت به قديمي ترين قبله جهان مرحلهاي از تكامل جامعه اسلامي محقق شد."
جهت ديگر امر خدا به توجه به بيت المقدس آن است كه عليرغم مخالفت يهوديان با پيامبر، لكن در مقايسه با مشركين دين يهود به اسلام نزديك تر از دين مشركين بود اما پس از هجرت رسول به مدينه و ايام فرا رسيدن فتح مكه و انتظار پيامبر(ص) براي صدور فرمان الهي مبني بر پاكسازي خانه كعبه از بتها، دستور تحويل قبله صادر شد و اين نعمت بزرگي بودكه خداوند در آن شرايط حساس به مسلمين عنايت كرد.
غالب مفسران آيه "َلأتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ" را بشارت به فتح مكه ميدانند. زيرا در آيه فتح مكه نظير آيه را آورده. "إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ؛40 ما تو را پيروزي بخشيديم پيروزي درخشاني تا خداوند از گناه گذشته وآينده تو در گذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند."
در هر دو آيه به مسلمين وعده پاكسازي و تطهير خانه كعبه را از وجود بتها ميدهد.
توضيح اينكه خداوند در ماجراي تغيير قبله، تحويل را براي اتمام حجت بر مسلمين در آينده دانسته است يعني استقلال مومنين و توجه به كعبه زمينه اتمام نعمت در آينده است. ماجراي تغيير قبله در سال دوم هجرت و جريان فتح مكه از حو.ادث سال هشتم هجري است كه به مناسبت اين فتح خداوند فرمود. "وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ" وجه مشترك اين دو آيه بيان "اتمام نعمت"و "مضارع بودن فعل اُتِمَّ و يتِمُّ " ميباشد و حاكي از وقوع نعمت خداوند بر مومنين در آينده است، لذا قابل دقت است كه خداوند روي كردن مردم به قبله را قدم نخستين اتمام نعمت و فتح مكه را گام دوم بيان ميكند.41
مرحوم علامه معتقد است، گرچه ظاهر گفتار نيكو و خالي از اشكال است اما در آن تدبر و تاملي نشده است زيرا بر خلاف آنچه كه در دو سوره فعل "اتمام " مضارع آمده است، اما "لام" كه بر سر هر دو فعل آمده "لام " غايت است و بشارت به وحدت جميل است به اينكه خداوند نعمت را بر تو تمام ميكند و بنابراين معنا ندارد آيه "َلأتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ" را به معناي وعده گرفته و آيه سوره فتح را به معني انجاز آن وعده دانست.
ديگر آنكه: اتمام نعمت در آيه تحويل براي همه مسلمين منظور شده و ضمير "كم" مويد اين قول است اما در آيه فتح ميفرمايد "وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ" و اين وعده را تنها به پيامبر اكرم (ص) ميدهد.42
مفسران ديگر نيز تشابه لفظي دو آيه را دليل اتحاد معنايي آنها به حساب نياورده اند.43
مراد از اتمام نعمت را اتمام بر مسلمين نيز دانستهاند زيرا نماز به سمت كعبه فوائد كثيره دارد و بر نماز به طرف غير مكه برتر است.44
در زمينه تغيير قبله و تاريخ آن روايات متعدد در تفاسير عامه و خاصه وارد شده و تاريخهاي متفاوتي بيان شده كه مضمون آنها قريبالاتفاق است.
با بررسيهايي كه پيرامون مسئله تاريخي تغيير قبله در تفاسير و روايات صورت گرفته به دست ميآيد كه روايات تغيير قبله در رجب سال دوم هجرت نسبت به ساير روايات بيشتر است.
ميتوان گفت نزول آيه شريفه قبل از تغيير قبله واقع شده و بين نزول آيات و تغيير قبله فاصله زماني زيادي وجود نداشته است مويد اين نظر سياق آيه است كه فرموده، "فلنو لينك" در اين عبارت با "لام و نون " تاكيد تغيير قبله به رسول اكرم (ص) وعده داده شده است.
عمده ترين وجه اشتراك اديان الهي را در مسائل عقيدتي مهم توحيد، نبوت و معاد ميتوان يافت.
از جمله اين اشتراكات توجه همه امتها به جهتي خاص و مشخص در هنگام انجام اعمال عبادي است. به گونهاي كه آن جهت و سمت معلوم را "قبله" خوانند.
مفسرين بر اين باورند حكمت تشريع قبله به اين شيوه ( وحياني بودن) در ساير اديان سابقه نداشته است تنها تعيين قبله مسلمين است كه بر خلاف ديگر اديان و كتب الهي آنها، به صراحت در قرآن كريم آمده است.
تفاوتهاي ديگري نيز به چشم ميخورد كه مهمترين آن محدوديت زماني و مكاني قبله يهود و مسيحيت است. به عنوان نمونه قبله اهل كتاب معين بود اما محدود و موقت بود.
تامل در آيات قرآن و آراء مفسرين گفتار پيشين را دربارة عدم وحياني بودن قبلة يهود و نصاري و نيز محدود بودن آن به مكان و زمان تاييد ميكند در حاليكه قبله مسلمين به صراحت در قرآن كريم و روايات و بدون اختلاف نظر "مكه" معرفي شده است و تعيين اين مكان مقدس به عنوان قبله دائمي امت مسلمان حاكي از عدم وجود هر گونه محدوديت زماني و مكاني و وحياني بودن تشريع قبله وانتخاب مكه به اين منظور است.
قرآن كريم در پي پرسشهاي طوايف متفاوت كه هر كدام به دنبال آزار و سرزنش رسول خدا بودند با نزول آيات تحويل پاسخهاي قاطع، قانع كننده و مفيدي به مخالفان داد و براي هميشه انديشه طرح هرگونه سئوال از سوي مخالفان را مانع شد.
نگارنده با مراجعه به پانزده تفسير شيعه و سني - قديم و معاصر- بيش از بيست دليل و حكمت براي تحويل قبله از بيت المقدس به كعبه استخراج نمودم.
قرآن كريم در پاسخ به سئوال مخالفين سه حكمت براي تحويل قبله ياد ميكند كه عبارتند از الف: آزمايش كردن مردم ب: اتمام حجت به يهود ج: اتمام نعمت بر مسلمين
1 . بقره/ 141-150.
2 . جعفر نكونام، در آمدي بر تاريخ گذاري قرآن، ص2.
3 . طباطبايي، الميزان، ج13، 235.
4 . جهت اطلاع بیشتر ر.ک باقری، زمان شناسی سورههای مدنی قرآن، صص 14- 15.
5 . بقره/141 - 150.
6 . طباطبايي، الميزان، ج1، ص331.
7 . طباطبايي، همان.
8 . عبدالرحمن سيوطي، الدّرالمنثور، ج 1، 143.
9 . ابن كثير، تفسير القرآن، ج 2، 372.
10 . طبرسي، جوامع الجامع،، ج 1، ص414.
11 . طباطبايي، الميزان، ج 1، 333.
12 . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج3، 216.
13 . بقره/ 144.
14 . نحل/68.
15 . بقره/ 148.
16 . طباطبايي، الميزان، ج1، 505.
17 . وحیانی بودن قبله، تنها در قرآن کریم مورد تصریح واقع شده است.از اینرو به نظر برخی مفسرین دلایل قانع کننده و قابل اعتمادی وجود ندارد که وحیانی بودن قبله یهود و نصاری را ثابت کند.[عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمان، ج 1، ص138].
18 . يونس/ 87.
19 . بقره/ 142-145.
20 . عبدالاعلي سبزواری، مواهب الرحمان، ج1، 138.
21 . بقره/ 248.
22 . عبدالاعلي سبزواری، همان، 138.
23 . قصص/ 44 و چون امر پیامبری را به موسی گذاشتیم تو در جانب غربی طور نبودی.
24 . مريم/ 16، فخر رازي، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 4، 104.
25 . برای اطلاع بیشر، رک "طباطبایی، الميزان، ج 3، 561-554".
26 . بقره 142 تا 145 و آل عمران 96 تا 97.
27 . عبدالاعلي سبزواری، مواهب الرحمان، ج1، 127.
28 . طبرسي، جوامع الجامع، ج1، 513.
29 . بقره/ 142-145
30 . آل عمران/ 96.
31 . بقره/143.
32 . طباطبايي، الميزان، ج1، 499.
33 . طبرسي، همان، ج 1، 85.
34 . جنابذي، بيان السعادة، ج1، 1520.
35 . طباطبايي، همان، ج1، 499.
36 . فخر رازي، مفاتيح ا لغيب، ج4، ص155، مواهب الرحمان،ج1، ص87 ؛ جوامع الجامع، ج 1، ص90، الجديد في تفسير القرآن المجيد، ج1، ص142.
37 . بقره/ 150.
38 . همان.
39 . همان.
40 . فتح/1-3.
41 . قرائتي، تفسير نور، ج1، 301.
42 . طباطبايي، الميزان، ج1، 494.
43 . عبدالاعلي، سبزواری، مواهب الرحمان، ج1، 128.
44 . محمد سبزواري، الجديد في تفسير قرآن المجيد، ج1، 170.